loading...

رایگاه

تارنمای دیدمان و اندیشه؛ یادداشت‌های محمدجواد اخوان

بازدید : 0
پنجشنبه 24 بهمن 1403 زمان : 8:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رایگاه

پیروزی انقلاب‌اسلامی‌در ۲۲بهمن ۱۳۵۷، نقطه عطفی در روابط خارجی ایران و به‌ویژه ایران و امریکا پدید آورد. اگر در طول ۱۵۰سال پیش از آن قدرت‌های بزرگ جهانی توانسته بودند اراده خود را بر حاکمان تهران تحمیل کنند، به‌طور مشخص در ۲۵ سال پایانی عمر رژیم پهلوی سفارت امریکا در تهران در واقع تعیین‌کننده اصلی مقدرات کشور بود. ناگهان اراده مردم ورق را برگرداند. به‌این‌ترتیب مهم‌ترین پرسش پیش روی کاخ سفید آن بود که در شرایط جدید تا چه حد تحقق بیشینه منافع امریکا ممکن است.

اسفندماه ۱۳۵۷ یعنی زمانی که چند هفته بیشتر از وقوع انقلاب‌اسلامی‌نگذشته بود، وزارت امور خارجه امریکا در واشینگتن در مکاتبه‌ای از سفارت امریکا در تهران پرسید: «تشریح کنید که منافع ما در ایران چیست؟»

سولیوان، سفیر امریکا در تهران در پاسخ این پرسش مهم نوشت: «مهم‌تر از هر چیز می‌خواهیم تمامیت ارضی ایران و به دور بودن آن از تسلط شوروی را ببینیم. نفت ایران نیز از اهمیت خارق‌العاده‌ای برخوردار است، اگر مستقیم به ما مربوط نباشد ولی به هم‌پیمانان اروپایی و ژاپنی ما ارتباط دارد. موقعیت استراتژیک ایران از آن روی جلب‌توجه می‌کند که ۷۰ درصد نفت کشور‌های صادرکننده نفت (اوپک) و ۵۰درصد نفت مصرفی کشور‌های غیرکمونیست از تنگه هرمز می‌گذرد. ایران همچنین یک خریدار عمده محصولات صنعتی و کشاورزی امریکایی است و امکاناتی در سرزمین ایران به ما این امکان را داده تا تبعیت شوروی از قرارداد منع آزمایش‌های هسته‌ای را تحت‌نظر قرار دهیم.»

همان‌گونه که در این سند روشن است از نظر این دیپلمات ارشد امریکایی، ایران برای امریکا مهم است، چون: ۱- همسایه شوروی است و می‌توان از آن برای جاسوسی از شوروی استفاده کرد؛ ۲- بخش قابل‌توجهی از نفت غرب و متحدانش را تأمین می‌کند و ۳- بازار خوبی برای محصولات مصرفی امریکایی است.

در یک‌کلام می‌توان فهمید که ایران مطلوب برای امریکا در جهان آن روز از نظر دیپلمات‌ها و مأموران اطلاعاتی امریکا، کشوری بوده است که محیط جاسوسی، تأمین نفت و بازار مصرف باشد.

این انتظارات دقیقاً همان‌هایی است که محمدرضا شاه در سال‌های پایانی حکومتش تمام و کمال برای واشینگتن فراهم می‌آورد. پایگاه‌های اطلاعاتی شنود از آسیای میانه را در اختیار امریکایی‌ها گذاشت، در اوج تحریم نفتی متحدان اسرائیل از سوی اعراب، بازار غرب را از جهت تأمین انرژی مطمئن کرد و درآمد سرشار نفتی را خرج واردات از همان امریکا کرد؛ از جنگ‌افزار گرفته تا گندم. او به‌خوبی ثابت کرد که منافع امریکا را به‌طور حداکثری تأمین خواهد کرد و به همین دلیل بود که رؤسای جمهور مختلف امریکا از جمهوریخواه گرفته تا دموکرات حفظ او را به هر قیمت، ولو کودتا ضروری می‌دیدند و سقوط او یک مصیبت بزرگ برای امریکا به‌حساب می‌آمد.

درست در نقطه مقابل او اراده مردمی‌قرار داشت که می‌خواستند خود بر مقدرات‌شان مسلط شوند و ایران را بر پایه منافع ایرانیان بسازند، نه مطلوبیت امریکا. ۲۴ آبان ۱۳۵۷، هنگامی‌که امام خمینی (ره) در دهکده نوفل‌لوشاتو در حومه پاریس مستقر بود، خبرنگار مجله «ویکلی‌مگزین» در یک مصاحبه مطبوعاتی از ایشان پرسید «اگر شاه برود، بر سر ایران چه می‌آید؟» و در پاسخ شنید «به نظر ما چنانچه شاه برود، ایران، ایران خوبی خواهد شد ان‌شاءالله. نفوذ ابرقدرت‌ها از آن برداشته می‌شود و ایران مال ایرانی می‌شود و همه قوای ایران فعلاً صرف تعمیر خرابی‌های شاه خواهد شد.» دو ماه بعد محمدرضا پهلوی ایران را برای همیشه ترک کرد و با سقوط رژیم پهلوی در ۲۲ بهمن همان سال، طومار سلطنت برای همیشه در ایران درهم پیچیده شد. بدین‌ترتیب سرزمین ایران وارد دوره‌ای جدید از تاریخ پرفرازونشیب خود شد که می‌توان از آن به‌عنوان «دوران ایران بدون پهلوی» یاد نمود.

ایران پهلوی گنج بزرگی بود که از دست امریکایی‌ها رفت و فریادی که در ۴۶ سال گذشته از کاخ سفید شنیده می‌شود بی‌دلیل نیست. ایران بدون پهلوی، ایرانی بود و هست که سرنوشت آن را نه ابرقدرت‌های خارجی، نه سفارتخانه‌های مقیم تهران، نه گماشته‌های دیکتاتور وابسته بیگانه، بلکه ملت ایران رقم می‌زند. ایرانی است که مهم‌ترین تصمیمات سرنوشت‌ساز آن نه در واشینگتن، لندن، پاریس، مسکو و..؛ که در تهران و نه توسط چشم‌آبی‌ها که توسط فرزندان همین سرزمین اتخاذ می‌شود. ایرانی است که نظام سیاسی حاکم آن خدمت به مردم و به‌ویژه محرومان و مستضعفان را وظیفه خود می‌داند، نه تأمین منافع زورمداران عالم.

همین مطلب:

روزنامه جوان- ایران بدون پهلوی

بازدید : 0
پنجشنبه 24 بهمن 1403 زمان : 8:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رایگاه

انتشار خبر اعدام شش شهروند ایرانی در عربستان سعودی به اتهام قاچاق مواد مخدر بار دیگر موضوع نسبتاً دیرین حقوق کنسولی ایرانیان در خارج از کشور و به‌ویژه کشور‌های منطقه را به جریان انداخت. فارغ از اینکه این افراد واقعاً مجرم بوده‌اند یا نه و در فرایندی عادلانه دادرسی شده‌اند یا نه، مسئله اصلی آن است که ایرانی هستند و مانند همه ایرانیان از حقوق شهروندی ایران بهره‌مندند. آن‌گونه که گفته شده، اعدام این افراد بدون اطلاع سفارت ایران در ریاض صورت گرفته و مسئولان دیپلماتیک ما هم از رسانه‌ها این خبر را شنیده‌اند و این بدان معناست که حداقل عرف متداول در حقوق کنسولی اتباع خارجی هم رعایت نشده است.
نقض حقوق کنسولی ایرانیان در عربستان، همه ما را به یاد حج خونین سال ۹۴ می‌اندازد که طی آن بزرگ‌ترین حادثه جمعی برای شهروندان ایرانی در خارج از مرز‌های ایران در دوره معاصر رخ داد. در فاجعه تلخ منا بیش از ۷ هزار حاجی بی‌گناه از سراسر جهان به شهادت رسیدند که ۴۶۰ نفر از آنها ایرانی بودند. در روز‌های پس از این حادثه به رغم فعال بودن روابط دیپلماتیک میان ایران و عربستان، بسیاری از حقوق کنسولی شهروندان ایرانی رعایت نشد و حتی راضی به تحویل پیکر شهدا نیز نبودند. نهایتاً با جملات قاطع و اقتدارآمیز رهبر معظم انقلاب بود که سعودی‌ها عقب‌نشینی کردند و به تحویل پیکر‌ها رضایت دادند.
محمدجواد ظریف، وزیر وقت امور خارجه بعد‌ها در سخنانی گفت: «نزدیک به ۵۰۰ زائر ما در مراسم حج کشته شدند، اما ما روابط خود را قطع نکردیم، حتی روابط خود را با عربستان کاهش هم ندادیم.» البته پرونده حقوق شهدای منا بعد از ۹ سال همچنان پیشرفتی نکرده است. در بیشتر این سال‌ها بهانه مسئولان وزارت امور خارجه قطع روابط میان ایران و سعودی بوده و البته طی دو سال اخیر نیز به رغم احیای روابط، اتفاق خاصی نیفتاده است. ماجرای اخیر اعدام شهروندان ایرانی بدون اطلاع سفارت هم نشان داد که در روی پاشنه قبلی می‌چرخد. اینها در حالی است که اصولاً وزارت امور خارجه اصلی‌ترین وظیفه را در قبال پیگیری حقوق اتباع ایران در خارج از مرز‌های جغرافیایی جمهوری اسلامی‌ایران دارد. بند ۶ ماده ۲ قانون موسوم به «وظایف وزارت امور خارجه» مصوب ۲۰/۱/۱۳۶۴ مجلس شورای اسلامی‌«انجام اقدامات لازم در زمینه امور کنسولی اعم از حفظ حقوق و منافع اتباع ایرانی خارج از کشور» را جزو شرح وظایف وزارت امور خارجه دانسته و این بدان معناست که کلیه امور کنسولی و حفظ حقوق شهروندان ایرانی در خارج از مرز‌های جمهوری اسلامی‌ایران به عهده این وزارتخانه و نمایندگی‌های آن در خارج از کشور است. براساس همین وظایف خطیر است که همه‌ساله رقم قابل‌توجهی از بودجه کشور به این دستگاه تخصیص یافته و در شبکه گسترده سفارتخانه‌ها، کنسولگری‌ها و نیز در قالب مأموریت‌های سیاسی و اداری کارکنان این نهاد به خارج از کشور هزینه می‌شود.
در پرونده‌های کنسولی ایران و سعودی متأسفانه شاهد نوعی انفعال در طرف ایرانی و زیاده‌خواهی طرف مقابل هستیم. اسفندماه ۱۳۹۱، یکی از کارکنان سفارت عربستان در تهران که در حال بازگشت از پارتی، با حالت بدمستی پشت فرمان نشسته بود، یک شهروند ایرانی را به قتل رساند. نهایتاً او ۴۸ ساعت بیشتر بازداشت نماند و با استفاده از حقوق دیپلماتیک بدون مجازات، ایران را ترک گفت. اما در ماجرایی مثل فاجعه منا و مسجدالحرام شاهد انفعال و کم‌تحرکی وزارت امور خارجه ایران از یک‌طرف و گستاخی مقامات سعودی از طرف دیگر بودیم. اکنون نیز در ماجرای اخیر، در اثر این انفعال و زیاده‌خواهی متقابل، حقوق شهروندان ایرانی پایمال شد. حتی اگر ادعای مقامات سعودی را بپذیریم که این شش نفر مجرم بوده‌اند، باز باید از حقوق کنسولی بهره‌مند می‌شدند و مجازات آنها بدون اطلاع سفارت جمهوری اسلامی‌ایران، خدشه به حقوق ملی ایرانیان است.
اکنون دو سال از تجدید روابط ایران و سعودی می‌گذرد. همه به یاد داریم که سعودی‌ها بیش از ما به احیای این روابط مشتاق بودند. اگر قرار است همانند سابق عمل کنند و به حقوق شهروندان ایران وقعی ننهند و احترامی‌برای روابط سیاسی خود با ایران قائل نباشند، عائده ما از این روابط چیست؟ اگر قرار است خون ۴۶۰ ایرانی شهید منا همچنان پایمال بماند، پس سهم ملت ایران از این روابط دیپلماتیک کجاست؟ آیا مسئولان کنسولی ما بیدارند و این اتفاقات در حال رخ دادن است؟

همین مطلب:

روزنامه جوان- مسئولان کنسولی ما بیدارند؟

بازدید : 0
پنجشنبه 24 بهمن 1403 زمان : 8:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رایگاه

یادداشتی اخیراً از ظریف در اکونومیست منتشر شده که طی آن، طرحی منطقه‌ای با عنوان «مودت» پیشنهاد شده است. طرح ابتکار عمل در برابر تلاش‌های امریکا و رژیم‌صهیونیستی برای اختلاف‌افکنی در منطقه چیز بدی نیست، اما به‌شرط آنکه انتظار ما از چنین ابتکاری واقعاً روشن باشد. به نظر می‌رسد این طرح تغییرنام‌یافته و به‌روزشده همان طرح موسوم به «صلح هرمز» است که پنج سال پیش محمدجواد ظریف در قامت وزیر امور خارجه ارائه کرد.

سرنوشت صلح هرمز چه شد؟ عملاً صرفاً به بهانه آن چند همایش و نشست برگزار شد و هیچ. هرچند با تغییر دولت و در دولت شهید رئیسی، ابتکارات جدیدی برای تعامل و بهبود روابط با کشور‌های عربی شکل گرفت و به نتیجه نرسید، اما اینها ارتباطی با صلح هرمز نداشته و ندارد. چرا صلح هرمز به نتیجه نرسید؟ دلایل متعددی برای این موضوع می‌توان ارائه کرد: تمرکز اصلی تیم روحانی- ظریف بر برجام بود و عملاً این موضوع بر دیپلماسی منطقه‌ای سایه افکنده بود؛ جلب رضایت کدخدا اولویت داشت و تصور می‌شد که با رضایت کدخدا می‌توان رعایای آن را هم راضی کرد؛ نسبت موضوع مهم مقاومت با این طرح تبیین نشده بود و.... اکنون نیز ممکن است همه یا بخشی از این دلایل همچنان مطرح باشند و هرمز به‌روز شده را به چالش بکشند.

علاوه بر اینها ابتکارات دیپلماتیک زمانی موفق است که مبتنی بر تجارب عینی و واقعیت‌های میدانی شکل بگیرد. در سه سال اخیر اقدامات متعددی برای تنش‌زدایی میان ایران و برخی کشور‌های عربی، چون عربستان سعودی، امارات و مصر دنبال شده است؛ آیا نباید میزان اثربخشی این اقدامات و نتیجه پرونده همچنان مفتوح میان این کشور‌ها و ایران موردبررسی قرار گیرد؟ چگونه است که هنوز پرونده تلخ فاجعه منا و مسجدالحرام لاینحل مانده و دولت امارات متحده عربی مرتباً نسبت به جزایر ایرانی، ادعای ارضی می‌کند؟ آیا اینکه در پرونده‌های فی‌مابین حداقل شاهد گشایش‌های حداقلی و انعطاف طرف مقابل باشیم، انتظار زیادی است؟

از اینها گذشته تجربه حکومت سابق سوریه هم پیش روی ما است. دولت بشار اسد که مغضوب دولت‌های عربی واقع‌شده بود، بعد از فائق آمدن بر داعش، با امید به جذب سرمایه، به سمت احیای روابط با این کشور‌ها به‌ویژه عربستان و امارات حرکت کرد و حتی امتیازات سیاسی‌ای، چون بستن سفارت یمن متعلق به دولت صنعا در دمشق هم به طرف مقابلش اعطا کرد. نتیجه چه شد؟ نه‌تن‌ها آن حمایت مالی که اسد انتظار داشت، تحقق نیافت، بلکه در عمل جریانات معارضش تقویت شدند و اکنون کشور‌های یادشده از سرنگونی اسد سرخوش‌اند.

از همه اینها مهم‌تر، سرنوشت اصلی‌ترین پرونده منطقه یعنی فلسطین در این میان چه خواهد شد؟ بخشی از کشور‌های عربی رژیم نامشروع صهیونیستی را به رسمیت شناخته‌اند و برخی دیگر با راه‌حل متوهمانه دودولتی در حال قبح‌زدایی از این پروژه هستند. عمده این کشور‌ها به جریانات مقاومت فلسطینی نگرش منفی دارند و برخی حتی با رژیم‌صهیونیستی همکاری‌های امنیتی دارند. چگونه می‌توان انتظار داشت که اینها در حمایت از حقوق ملت فلسطین گام واقعی بردارند؟

تنش‌زدایی با کشور‌های مسلمان منطقه حتماً لازم است و جمهوری اسلامی‌ایران برای انسجام جهان اسلام به‌ویژه در برابر دشمن صهیونیستی، هزینه‌های بسیاری داده و باز هم خواهد داد. تنش‌زدایی با کشور‌های اسلامی‌به‌موازات تقویت مقاومت باید پیش رود، اما این فرایند دو شرط اصلی دارد؛ نخست آنکه باید از هرگونه تصمیمی‌که به تضعیف مقاومت بینجامد، اجتناب کرد و نباید مسیر نفوذ دشمن اصلی هموار شود. دوم آنکه نباید انتظارات فراواقعی از ابتکارات دیپلماسی مطرح شود. همین بزک‌کنندگان این بلا را بر سر برجام آوردند و حل همه مشکلات را منوط به آن کردند که موجب شکست آن از همان ابتدا شد. به نظر می‌رسد بازهم شاهد چنین وضعیتی هستیم. از طرفی ظریف نیز گرایش و کارنامه مشخصی دارد و نمی‌توان از او که مسئولیت دیپلماتیک هم ندارد، انتظار دیپلماسی همسایگی و منطقه‌ای داشت. از همین ابتدا اگر قرار است ابتکاری با محوریت کسانی که حل همه مسائل را در واشینگتن می‌دانند، شکل گیرد، در موفقیت آن باید به‌صورت جدی تردید کرد.

همین مطلب:

روزنامه جوان- مودت با چه کسانی و چگونه؟

بازدید : 716
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 12:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رایگاه

شیوع تلخ ویروس کرونا در کشور در چند هفته اخیر، هرچند موجبات درد و رنج بخشی از مردم ما را فراهم آورده و نگرانی‌هایی جدی در جامعه پدیدار نموده، اما درعین‌حال بار دیگر صحنه‌های زیبایی از ایثار و فداکاری جهادی در میان آحاد ملت و به‌خصوص کادر درمانی و نیرو‌های انقلابی را به رخ کشیده است. به‌گونه‌ای که می‌توان گفت این حضور حماسی کادر درمانی و نیرو‌های بسیجی، بخشی از ناکارآمدی‌های مدیریتی را جبران نموده است. انقلاب‌اسلامی‌در چهار دهه گذشته دوران‌های متفاوتی را پشت سر نهاده و جامعه انقلابی با چالش‌ها و مسائلی گوناگون با منشأ داخلی و خارجی مواجه شده است، از جمله چالش‌هایی که دولت و دستگاه اجرایی کشور با آن روبه‌رو بوده و تأثیرات مستقیمی‌بر جامعه داشته است، مسئله کارآمدی در حوزه‌های مختلف خصوصاً اقتصادی و اجتماعی است. اکنون می‌توان گفت برخی از ابعاد ناکارآمدی دستگاه اجرایی در حوزه اقتصادی و اجتماعی آسیب‌هایی جدی را متوجه کشور و جامعه کرده و به‌رغم آنکه در تمام این سال‌ها شاهد گردش نخبگانی در عرصه مدیریت امور اجرایی بوده‌ایم، چالش ناکارآمدی‌ها، برای انقلاب‌اسلامی‌هزینه‌زایی کرده است.


از مدل حل مسئله انقلاب‌اسلامی‌که در چهار دهه اخیر کارآمدی خود را ثابت کرده است، ورود جبهه مؤمن انقلابی به میدان‌های چالش‌زا با فکر انقلابی و اقدام جهادی بوده است. تجربه موفق جهاد سازندگی در دهه اول انقلاب و محرومیت‌زدایی اردو‌های جهادی در دهه سوم و چهارم، سربلندی در دفاع مقدس با حضور جریان انقلابی سپاه و بسیج، تجربه پیشرفت شگرف در عرصه علم و فناوری‌های برتر در دهه سوم و چهارم، و تجربه امنیت‌آفرینی و شکست تاریخی تروریسم در قالب محور مقاومت و با حضور قهرمانانه مدافعان حرم، نمونه‌هایی مثال‌زدنی از تجربه حضور انقلابی و جهادی جبهه مؤمن در پیشبرد اهداف انقلاب و حل مسائل چالش‌زا بوده است. اگر امروز یکی از مهم‌ترین مسائلی که نظام و حتی انقلاب را از درون دچار چالش کرده، حوزه ناکارآمدی‌های اجتماعی و معیشتی است و ناتوانی ساختار بوروکراتیک اداری در حل آن کاملاً آشکار شده است، اینک حل چالش‌های اساسی این عرصه نیز جز به ورود «فکر انقلابی» و «اقدام جهادی» ممکن نیست. ورود این نرم‌افزار و سخت‌افزار حل مسائل انقلاب‌اسلامی‌تنها با به میدان آمدن جبهه مؤمن انقلابی تحقق خواهد یافت و البته این به میدان آمدن، لزوماً به‌معنای تسلط بر ساختار‌های بوروکراتیک و عمدتاً ناکارآمد متولی این عرصه‌ها نیست.


همان‌گونه که در امر سلامت آفرینی و پاک‌سازی عرصه‌های عمومی، نیرو‌های جهادی انقلابی به کمک کادر درمانی آمدند، امروز در همه عرصه‌ها بیش از همیشه به حرکتی مردمی‌و فراتر از ساختار‌های دیوان‌سالارانه موجود از سوی جبهه مؤمن نیازمندیم که این حرکت را می‌توان «پویش اجتماعی انقلاب‌اسلامی» نامید.


مبنای این پویش باید با هدف‌گذاری حل معضلات عمده اجتماعی، همچون آسیب‌های اجتماعی، فقر، چالش‌های مناطق حاشیه‌نشین و بیکاری و با مدل‌سازی بر اساس الگوی آتش‌به‌اختیار است که چند سال پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان آن‌را توصیه کردند: «من به همه آن هسته‌های فکری و عملی جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً می‌گویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و به‌قول میدان جنگ، آتش‌به‌اختیار. البتّه در جنگ، قرارگاه مرکزی وجود دارد که دستور می‌دهد، امّا اگر چنانچه رابطه قرارگاه قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستورِ آتش‌به‌اختیار می‌دهد. خب شما افسر‌های جنگ‌نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ‌نرم باشید- آنجایی که احساس می‌کنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمی‌تواند درست مدیریت کند، آنجا آتش‌به‌اختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.»


بر این اساس در حوزه مسائل اجتماعی یادشده نیز باید در سرتاسر کشور، هسته‌های آتش‌به‌اختیار مؤمن جهادی به‌صورت خودجوش شکل‌گرفته و نظام مسئله‌یابی و حل مسئله منطقه‌ای و محلی در حوزه مسائل اجتماعی کشور در ذیل این هسته‌ها سامان یابد. نخبگان اجتماعی انقلابی به میدان آیند تا کاستی‌های نهاد‌های اجرایی را در حوزه اجتماعی جبران نموده و با دو عنصر «فکر انقلابی» و «اقدام جهادی» باری از دوش مردم برداشته شود. البته روشن است که نهاد‌های متولی مسئول نیز موظف به حمایت تمام‌عیار از این اقدامات خودجوش بوده و همه امکانات موجود را در جهت تقویت این پویش ملی بسیج نمایند. مردم عزیز کشورمان نیز همان‌گونه که در ماجرای اخیر دغدغه‌مندی ملی خود را نشان دادند، قطعاً به حمایت از چنین حرکت بابرکتی خواهند آمد و یاری خویش چه در حوزه مالی و مادی و چه فکری و معنوی دریغ نخواهند کرد.


در صورت به میدان آمدن فکر انقلابی و اقدام جهادی با حضور جبهه مؤمن انقلاب‌اسلامی‌می‌توان امیدوار بود که باری از مشکلات و چالش‌های کشور در حوزه اجتماعی و معیشتی برداشته شود؛ نقشه‌های دشمن برای ناامید کردن مردم و گسترش نارضایتی از وضع موجود به شکست انجامد؛ ناکارآمدی دستگاه‌های بوروکراتیک و مدیران غیرانقلابی منجر به هزینه زایی برای انقلاب‌اسلامی‌نشود و ان‌شاءالله بار دیگر کارآمدی اندیشه و عمل انقلابی و مؤمنانه به اثبات خواهد رسید.

همین مطلب:

روزنامه جوان- الگوی کارآمد آتش به اختیار جهاد اجتماعی

بازدید : 633
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 12:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رایگاه

شیوع کرونا در بخش وسیعی از دنیا از جمله ایران، علاوه بر آنکه نگرانی‌هایی را در بسیاری از مردم پدید آورده، درعین‌حال در اندک زمانی تغییرات گسترده‌ای در سبک زندگی فردی و اجتماعی ما رقم‌زده که نمی‌توان از کنار آن به‌سادگی گذشت. نمی‌توان منکر نگرانی‌ها و دغدغه‌های عمومی‌ناشی از شیوع بیماری شد، اما درعین‌حال در دل بروز این تهدید، فرصت‌هایی دیدنی نیز هست. مروری گذرا بر برخی از مهم‌ترین این تغییرات اجتماعی –که در زمان بسیار کوتاهی رخ‌داده است- خالی از فایده نخواهد بود:


۱- گسترش بهداشت فردی و جمعی: توصیه پزشکان به رعایت نکات بهداشتی و به‌ویژه شست‌وشوی دست‌ها، مراقبت در مواد خوراکی و آشامیدنی موجی از توجه و مراقبت را در جامعه ما و البته بسیاری از جوامع دنیا به همراه داشته و البته نکته مهم آن است که این‌ها همه در ذیل «پیشگیری بهتر از درمان» رخ‌داده است. درواقع پیشرفت‌های بشری در حوزه درمان، سبب کم‌توجهی به رویکرد مراقبت پیشگیرانه –که اتفاقاً مورد تأکید در تعالیم انبیا است- شده بود و ناکامی‌علم مدرن در برابر این ویروس، بار دیگر جهانیان را به همان راهبرد کهن بازگرداند.


۲- کاهش اسراف و ریخت‌وپاش‌های غیرضرور: شیوع «کرونا» هرچند موجب بار مالی در بخش‌های بهداشتی، مراقبتی و درمانی شده، اما باعث کاهش چشمگیر بسیاری از هزینه‌های غیرضرور در حوزه فردی و جمعی ما نیز شده است. لغو همایش‌های کم خاصیت و پرهزینه پایان سال، لغو جلسات کم‌بهره و وقت‌گیر، کاهش سفر‌های غیرضرور درون‌شهری و برون‌شهری، کاهش مصرف بنزین و ... تنها بخشی از مصادیق این کاهش است. اگر گوشه‌ای از همین دقتی را که این روز‌ها بر ضروری بودن یا نبودن جلسات، سفر‌ها و ... - خصوصاً از بودجه بیت‌المال- داریم در ماه‌ها و بلکه سال‌های آینده حفظ کنیم گام بزرگی در کاهش هزینه‌های سربار دولت برداشته‌ایم.

۳- کاهش آسیب‌های اجتماعی: فرصتی که این روز‌ها به دلیل حضور بیشتر اعضای خانواده در کنار یکدیگر پدید آورده، موجب تقویت هرچه بیشتر خانواده –این مهم‌ترین هسته جامعه- می‌شود و مجالی برای گفت‌وشنود و باهم بودن اعضای خانواده فراهم می‌آورد که مهم‌ترین وسیله برای کاهش آسیب‌های اجتماعی از جمله طلاق و روابط ضداخلاقی است.

۴- استفاده از ابزار‌ها و روش‌های جایگزین و کم‌هزینه‌تر: توصیه پزشکان به کاهش سفر‌های درون‌شهری و برون‌شهری، لاجرم به افزایش بهره‌گیری از ابزار‌های دولت الکترونیک در زمینه‌های گوناگون مالی، خدماتی و آموزشی انجامیده است. برای نمونه موضوع آموزش مجازی بیش از یک دهه است که در کشور ما فعال بوده، اما آن‌چنان‌که باید موردتوجه قرار نگرفته و لازم است اینک بیشتر موردتوجه قرار گیرد. بر همین اساس دولت نیز لازم است بیشتر خدمات خود را به‌صورت غیرحضوری ارائه دهد و بساط کاغذبازی دیوان‌سالارانه پایان پذیرد.

۵- کاهش نوسانات پایان سال: هرچند برخی کالا‌های بهداشتی همچون ماسک و مواد ضدعفونی‌کننده گرفتار طمع محتکران و دلالان شده، اما به دلیل کاهش تقاضا از فشار تورمی‌معمول پایان سال در بیشتر کالا‌ها خبری نیست. در توضیح باید گفت به دلیل عادت مألوف دستگاه‌های دولتی و برخی از شرکت‌های خصوصی در پرداخت‌های سالیانه در ماه پایانی سال، موجی از نقدینگی در پایان سال وارد بازار می‌شود که هم موجب ایجاد نوسان و افزایش قیمت‌ها شده و هم به دلیل پیامد‌های تبعی آن همچون افزایش زمان خرید و ترافیک و مصرف سوخت در کلان‌شهرها، عملاً موجب کاهش چشمگیر بهره‌وری در ماه پایانی سال می‌شده است. نکته قابل‌تأمل آن است که ازآنجاکه در بخش‌های اداری کشور، معمولاً اسفندماه کار چندانی انجام نمی‌گردد، تعطیلی و نیمه‌وقت شدن ماه اسفندماه امسال به دلیل شیوع ویروس، عملاً شرایط جدیدی ایجاد نکرده و در واقع شرایطی مشابه هرسال را از نظر بهره‌وری نیروی کار تجربه می‌کنیم.


به‌نظر می‌رسد اگر مسئولان دولت به‌عنوان بزرگ‌ترین کارفرمای کشور، اقدام به پرداخت تدریجی پرداختی‌هایی، چون عیدی و سنوات در طول سال نمایند، عملاً از ایجاد نوسان کاذب و فشار تقاضای مدیریت نشده در پایان سال جلوگیری می‌کنند.


شکی نیست با تلاش متخصصان و همراهی مردم، کرونا به‌زودی شکست خواهد خورد و زندگی جریان طبیعی خود را باز خواهد یافت، اما چه زیباست که سنت‌های زیبای این روز‌های کرونایی همچون «پیشگیری و مراقبت»، «توجه به خانواده»، «دانستن قدر یکدیگر»، «پرهیز از ریخت‌وپاش» را در روز‌های سلامتی نیز حفظ کنیم.

همین مطلب:

روزنامه جوان- فرصت‌هایی که در دل کرونا است

بازدید : 600
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 12:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رایگاه

این روز‌ها که شیوع ویروس «کرونا» در بخش بزرگی از دنیا و از جمله کشور ما اذهان عمومی‌را متوجه خود کرده است، بار دیگر معضل دیرینه آشفتگی رسانه‌ای و خبری مقابله با بحران ناشی از این بیماری را با دشواری‌های جدی مواجه ساخته است. انتشار اخبار دروغ و بزرگنمایی از تلفات و پیامد‌های آن، القای یأس و مقابله با امیدآفرینی، تلاش برای بی اعتبارسازی اخبار و اطلاعات رسمی، دروغ‌پراکنی و تشویش اذهان عمومی‌بخش‌هایی از یک سناریوی بزرگ «جنگ شناختی» است که این روز‌ها در قالب «کروناهراسی» دنبال می‌شود.


جنگ شناختی دشمن البته چیز جدیدی نیست. یک سال پیش، رهبر معظم انقلاب اسلامی‌در بیانیه تحلیلی گام دوم به سناریوی دشمن در القای یأس اشاره کرده و فرمودند: «در طول این ۴۰ سال - و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانه‌ای دشمن و فعال‌ترین برنامه‌های آن، مأیوس‌سازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است. خبر‌های دروغ، تحلیل‌های مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیت‌ها، پنهان کردن جلوه‌های امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسنات بزرگ، برنامه همیشگی هزاران رسانه صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنباله‌های آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهده‌اند که با استفاده از آزادی‌ها در خدمت دشمن حرکت می‌کنند. شما جوانان باید پیشگام در شکستن این محاصره تبلیغاتی باشید. در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشه‌ای‌ترین جهاد شما است.»


همانگونه که معظم له در این بیانیه اشاره فرمودند: جنگ رسانه‌ای و روانی دشمن که اکنون به لایه ژرف تری، یعنی جنگ شناختی توسعه یافته به درازای عمر انقلاب اسلامی، سابقه دارد، اما امروز در میانه جنگ اقتصادی ملموس‌تر نیز شده و در ماجرایی همچون شیوع «کرونا» رخ می‌نماید. آنچه در ساحت جنگ اقتصادی و اجتماعی رخ می‌دهد اقدامات واقعی برای آسیب‌رسانی به امنیت اجتماعی و اقتصاد ملی است. اما بخش قابل توجهی از آسیب‌هایی که این روز‌ها بر افکار عمومی‌وارد می‌شود، مابه‌ازای چندانی در حوزه عینیت و عمل نداشته و بیشتر از جنس «ذهنی» است. این‌چنین است که می‌توان گفت: با نوعی جنگ شناختی پیچیده مواجهیم.


جنگ شناختی (Cognitive warfare) به معنای هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف با تغییر هنجارها، ارزش‌ها، باورها، نگرش‌ها و رفتار‌ها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. این نوع جنگ شکل تکامل یافته تر، پیشرفته‌تر، عمیق‌تر و وسیع‌تر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکه‌ای (با زیرساخت رسانه‌های نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشت انجام می‌گیرد. تغییر نگرش در جامعه کشور هدف، اختلال و خطا در دستگاه محاسبات تصمیم‌گیران، اثربخش نمودن جنگ اطلاعاتی، ایجاد گسست عاطفی-ادراکی بین توده‌ها و نخبگان با حاکمیت و نهایتاً تضعیف و زوال سرمایه اجتماعی برخی کارویژه‌های جنگ شناختی هستند.


دشمن در جنگ شناختی، سه نقطه آماج اصلی را هدف قرار می‌دهد: ۱- ایده اصلی نظام: «اسلام ناب» و «ولایت مطلقه فقیه» (هسته اصلی و مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی)؛ ۲- ساختار نظام: مجموعه نهادها، ارکان و دستگاه‌های برآمده از ایده اصلی که مجموعه حکومت را شکل داده است و ۳- کارکرد نظام: نتایج حاصله از عملکرد اجزای ساختار نظام که در واقع، نشان دهنده خروجی ساختار بوده و کارآمدی یا ناکارآمدی آن را نشان می‌دهد. در نهایت هدف از این تهاجم، مشروعیت زدایی، اعتبارزدایی، اعتمادزدایی، قداست زدایی، ناامیدسازی و ناکارآمدنمایی است که در نهایت دشمن امیدوار است سبب رویگردانی اجتماعی و از بین رفتن سرمایه اجتماعی نظام شود.


در واقع آنچه باعث نتیجه بخشی جنگ اقتصادی می‌شود، اثربخشی جنگ شناختی است. جنگ شناختی سبب می‌شود بیش و پیش از آنکه جنگ اقتصادی ساختار و کارکرد‌های اقتصاد ملی را به چالش بکشاند، جامعه را در مسیر هموارسازی سناریوی دشمن و آسیب‌رسانی درون‌زا قرار دهد. نتیجه اجرای راهبرد‌های دشمن در جنگ شناختی آن است که در حین انتشار اخبار شیوع کرونا، صادرات غیرنفتی ایران (که در زمان تحریم، محل اصلی ارزآوری کشور است) دچار اختلال شده و با انتشار شایعه احتمال قرنطینه، بازار داخلی در حوزه‌های مختلف دچار نوسان و نابسامانی شده و یا آنکه کالا‌هایی با منشأ کاملاً داخلی دچار کمبود یا افزایش افسارگسیخته قیمت می‌شوند.


دشمن در جنگ شناختی امیدوار است مردم را نسبت به آینده ناامید، نسبت به نهاد‌های رسمی‌بدبین و نسبت به سرنوشت عمومی‌جامعه بی تفاوت کند. در چنین شرایطی منافع فردی بر منافع جمعی و ملی غلبه می‌یابد و خسارت حاصله متوجه همه افراد جامعه می‌گردد. اکنون به نظر می‌رسد نخبگان جامعه اعم از مسئولان و گروه‌های مرجع اجتماعی با هر سلیقه و گرایشی، تهاجم شناختی دشمن و مخاطرات ناشی از هرگونه رفتار هیجانی مبتنی بر منفعت فردی را برای جامعه تبیین کرده مراقب باشند خود نیز در این پازل دشمن بازی نکنند. حال برای شکستن محاصره دشمن در جنگ شناختی چه باید کرد؟ ۱- فراموش نکنیم که نقطه آماج تهاجم دشمن، ملت ایران بوده و فشار‌های روانی و اقتصادی دشمن بیشتر بر گُرده ملت سنگینی می‌کند. ازاین‌رو یکی از اساسی‌ترین نقاط هدف جبهه خودی در این دفاع هوشمندانه، سبک‌تر کردن فشار‌های گوناگونی است که باعث رنج و تألم ملت می‌شود و نیز کاهش محسوس زمینه‌های ناراضی‌سازی مردم است. البته ناگفته پیداست که یکی از اولویت‌های اصلی اعمال نکردن فشار بیشتر بر مردم بر اثر تصمیمات غلط و چالش‌افزا است. ۲- «همدلی مسئولان با مردم» در شرایط کنونی بر کاهش تألمات و رنج‌های ملت، به‌ویژه محرومان و مستضعفان مؤثر است. اگر مردم و به‌ویژه کمتر برخوردار‌ها به‌معنای واقعی کلمه حس کنند که مسئولان درد و رنج‌های آنان را درک و حتی آن را تا حدی مستقیماً لمس می‌کنند، تحمل این رنج‌ها و مشکلات سهل‌تر می‌گردد.


۳- «تعامل صادقانه مسئولان با مردم» از کلید‌های عبور از چالش‌ها و پیشگیری از بحران در شرایط کنونی است. علاوه بر آن بازار جنگ روانی و شایعات زمانی داغ می‌شود که در رسانه‌ها و تریبون‌های رسمی‌کشور اطلاع‌رسانی به حداقل می‌رسد و عرصه برای رسانه‌های بیگانه و کانون‌های شایعه‌پراکن بازمی‌گردد. در این شرایط لازم است مسئولان برای مخاطب (که همان مردم ایران هستند) احترام بگذارند و به‌جای انتشار عبارات مبهم و خنثی، اطلاع‌رسانی هدفمند و آرامش‌بخش را در دستور کار قرار دهند.


از مهم‌ترین ستون‌های تأثیرگذاری سناریوی دشمن در شرایط کنونی، القای نامیدی و یأس پراکنی در سطح افکار عمومی‌است به‌گونه‌ای که هیچ‌گونه چشم‌انداز مثبت و امیدبخشی در مقابل دیدگان مردم نباشد و در مقابل ترس و واهمه نسبت به سرنوشت آتی، مخاطبان را به اقدامات هیجانی و بعضاً مخرب ترغیب کند. متأسفانه در عمل بخشی از اقدامات برخی از متولیان امر نیز در جهت تحکیم همین سناریو بوده و دانسته و یا نادانسته در حال ناامیدسازی مردم هستند. طبیعتاً هنگامی‌که از امیدآفرینی سخن به میان می‌آید، مقصود «حرف‌درمانی» -مشابه آنچه گاه شاهدش بودیم- نیست، بلکه حرف‌درمانی و لفّاظی به ناامیدی و شکاف مردم و مسئولان دامن می‌زند.

همین مطلب:

روزنامه جوان- غلبه بر کروناهراسی دشوارتر از مقابله با کرونا

بازدید : 652
چهارشنبه 6 اسفند 1398 زمان : 17:02
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رایگاه

در روز‌های اخیر برخی چهره‌های جریان موسوم به اصلاحات تلاش کرده‌اند کاهش میزان شرکت‌کنندگان در انتخابات را به رد‌صلاحیت تعدادی از عناصر این جریان ربط دهند و انتخابات را غیررقابتی قلمداد کنند، هرچند پاسخ صریح وزیر کشور دولت دوازدهم مبنی بر حضور نامزد‌های با گرایش به این جریان در اکثر حوزه‌های انتخابی، این ادعا را از اساس باطل می‌کند، اما با بررسی تحلیلی و آماری نتایج انتخابات می‌توان این ادعا را راستی‌آزمایی کرد، به عنوان نمونه شهر تهران (که سیاسی‌ترین رقابت انتخاباتی در آن رقم می‌خورد) برای مطالعه انتخاب می‌شود. در هر دو دوره جریان موسوم به اصلاحات در انتخابات لیست ارائه نموده و ترکیبی از نامزد‌های شاخص و گمنام را به مجلس معرفی کرده‌اند. برای مقایسه تغییر آرای سرلیست اصلاحات و نیز نامزد‌های معین و شناخته شده این جریان در هر دو انتخابات بررسی می‌گردد.


در انتخابات دوره دهم سرلیست اصلاح‌طلبان یک‌میلیون و ۶۰۸ هزار و ۹۲۶ رأی و با ۹۵ درصد کاهش در دوره یازدهم ۶۹ هزارو ۱۵۱ رأی کسب نمود. آرای نامزد‌های اصلاح‌طلبان در تهران نیز بین ۹۲ تا ۹۷ درصد کاهش یافته است. بر این اساس به عنوان نمونه آرای علیرضا محجوب از یک‌میلیون و ۳۱۱ هزار و ۳۷۵ رأی به ۹۵ هزارو ۳۹۳ در دوره یازدهم، سهیلا جلودارزاده از یک‌میلیون‌و ۳۳ هزارو ۳۲۷ رأی در دوره دهم به ۶۷ هزارو ۸۲۰ رأی در دوره یازدهم، مصطفی کواکبیان از یک‌میلیون‌و ۲۶۰ هزارو ۱۷۴ رأی در انتخابات دهم به ۶۱ هزارو ۳۹۶ رأی در انتخابات یازدهم، محمدرضا بادامچی از یک‌میلیون‌و ۲۶۱ هزارو ۲۵۲ رأی در انتخابات دهم به ۳۵ هزارو ۶۷۵ رأی در انتخابات یازدهم، پروانه مافی از یک‌میلیون‌و ۱۶۲ هزارو ۱۹۵ رأی در انتخابات دهم به ۳۳ هزارو ۶۰۹ رأی در انتخابات یازدهم و محمدعلی وکیلی ازیک‌میلیون‌و ۱۶۳ هزارو ۵۲ رأی در انتخابات دهم به ۳۱ هزارو ۹۴۹ رأی در انتخابات یازدهم کاهش یافته است.


در مقابل رأی سر لیست اصولگرایان از یک‌میلیون‌و ۵۷ هزارو ۶۳۹ رأی با رشدی ۲۰ درصدی به یک‌میلیون‌و ۲۶۵ هزارو ۲۷۸ رأی افزایش یافته است. آرای سایر نامزد‌های اصولگرا نسبت به دوره پیش یا تقریباً ثابت مانده یا بین یک تا ۱۷ درصد افزایش یافته است. بر این اساس برای مثال آرای مرتضی آقاتهرانی از ۸۸۴ هزار و ۳۴ رأی در انتخابات دهم به ۸۶۸ هزارو ۲۵ رأی در انتخابات یازدهم، بیژن نوباوه‌وطن از ۷۸۲ هزارو ۹۴ رأی در انتخابات دهم به ۷۸۷ هزارو ۴۸۵ رأی در انتخابات یازدهم، فاطمه رهبر از ۷۶۳ هزارو ۸۲ رأی در انتخابات دهم به ۷۹۲ هزارو ۵۶۵ رأی در انتخابات یازدهم، الیاس نادران از ۷۲۰ هزارو ۱۳۱ رأی در انتخابات دهم به ۸۴۱ هزارو ۹۵۶ رأی در انتخابات یازدهم، زهره الهیان از ۷۰۹ هزارو ۴۳۲ رأی در انتخابات دهم به ۷۷۳ هزارو ۲۶۳ رأی در انتخابات یازدهم و سیدمحمود نبویان از ۶۹۲ هزارو ۸۸۷ رأی در انتخابات دهم به ۸۲۱ هزارو ۲۰۳ رأی در انتخابات یازدهم، تغییر یافته است.


این تغییرات در حالی رخ داده است که جمعیت واجدان شرایط در چهار سال اخیر حدود ۵/۵ درصد افزایش یافته، این بدان معناست که ریزش در پایگاه اجتماعی اصلاحات بیش از درصد‌های یاد شده است و اصولگرایان به معنای واقعی توانسته‌اند حدود ۱۵ درصد پایگاه اجتماعی خود را بهبود بخشند.


در واقع مقایسه فوق نشان می‌دهد رد‌صلاحیت نامزد‌ها (اعم از اصولگرا یا اصلاح‌طلب) تأثیر چندانی بر مشارکت مردم در انتخابات نداشته و افت فراتر از تصور سبد رأی نامزد‌های معین اصلاحات- که در هر دو انتخابات حضور داشته‌اند- به خوبی حاکی از ریزش سرمایه اجتماعی این جریان و به تبع آن رویگردانی از مشارکت سیاسی است.


تجربه تاریخی و مطالعه ادوار گوناگون انتخابات نشان می‌دهد در دوره تصدی‌گری مدیران با گرایش لیبرال، اجرای الگو‌های وارداتی توسعه و بی‌توجهی به طبقات محروم و مستضعفین، سبب به حاشیه راندن طبقه متوسط به پایین و کم‌برخورداران جامعه شده و این امر نتایج خود را در پای صندوق آرا نیز نشان می‌دهد، برای نمونه کمترین میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری، ۵۱ درصد و مربوط به سال ۱۳۷۲ و پس از یک دوره اجرای سیاست تعدیل و اعمال رویکرد‌های تکنوکرات‌لیبرال دولت سازندگی است. همچنین رویکرد‌های افراطی تجدیدنظرطلبان در بحران‌آفرینی و دوری از متن مسائل مردم در سال‌های موسوم به دوم خرداد، کمترین میزان مشارکت در انتخابات دومین دوره شورا‌های شهر و روستا در سال ۱۳۸۱ رخ داد و برای نخستین بار عدد مشارکت در یک انتخابات به زیر ۵۰ درصد تنزل یافت. این در حالی بود که این انتخابات بدون هیچ گونه نظارت استصوابی شورای نگهبان و با حضور حتی برخی جریانات خارج از نظام برگزار شده بود و کسی نمی‌تواند افت مشارکت آن را به رد‌صلاحیت‌ها نسبت دهد. یک سال بعد در اثر عملکرد امیدآفرین اصولگرایان در شورای شهر تهران بود که مشارکت اندکی بهبود یافت و در انتخابات مجلس هفتم به بالای ۵۰ درصد رسید. در ادامه با تغییر دولت و روی کار آمدن اصولگرایان عملاً روند مشارکت در انتخابات تصحیح شد و حالت صعودی یافت.


با توجه به این بررسی آماری و تحلیل تاریخی به خوبی پیداست که رابطه مستقیمی‌میان کارنامه مجالس، دولت‌ها و شورا‌ها در میزان اقبال عمومی‌برای تداوم مشارکت انتخاباتی وجود دارد. عملکرد دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان که موج وسیعی از نارضایتی معیشتی و اقتصادی را فراهم آورده، بی‌عملی و سیاسی‌کاری نمایندگان لیست امید در مجلس دهم و نیز کارنامه خالی از عمل و پر از حاشیه شهرداری تهران در دوره اخیر، عملاً موجب رنجیده شدن مردم خصوصاً طبقات محروم و مستضعف را که بیشتر زیر بار بی‌تدبیری آسیب دیده‌اند، شده است. این شورای نگهبان نبود که اصلاح‌طالبان را رد‌صلاحیت کرده است، بلکه در واقع کسانی که در سال‌های ۱۳۹۲، ۱۳۹۴ و ۱۳۹۴ اصلاح‌طلبان و افراد مورد حمایت آن‌ها را روانه پاستور و بهارستان کردند، با «عدم حضور» خود آن‌ها را ردصلاحیت کردند. بر اساس بررسی‌ها از ۲۹۰نماینده مجلس دهم، ۲۴۸نفر در انتخابات ثبت نام کردند که ۱۷۳نفر آن‌ها تأیید صلاحیت شدند و از سویی تعداد نمایندگان رد‌صلاحیت شده اصلاح‌طلب کمتر از اصولگرا بود. از میان این ۱۷۳نفر، ۱۱۷نفر در انتخابات دوم اسفند رأی نیاوردند و فقط ۵۶نفر توانستند اعتماد مردم را مجدداً جلب کنند که اغلب از اصلاح‌طلبان نیستند.


از سویی عدم حضور برخی از اقشار مردم را نمی‌توان به پای رویگردانی از نظام گذاشت. بدرقه تاریخی و جاودانه چندده میلیونی سردار شهید سلیمانی، وزن واقعی سرمایه اجتماعی نظام و انقلاب را نشان داد. جدا از برخی عوامل تأثیرگذار روانی، چون «کروناهراسی» القایی از سوی رسانه‌های دشمن، «نه بزرگ مردم به لیبرال‌های مسبب وضع موجود» در میزان مشارکت مؤثر بود. در واقع باید گفت رد‌صلاحیت اصلاح‌طلبان توسط شورای نگهبان نبود که میزان مشارکت را کاهش داد، بلکه اراده ملت برای رد‌صلاحیت آن‌ها در پای صندوق رأی این نتیجه را رقم زد.

همین مطلب:

روزنامه جوان- ناکارآمدی لیبرال‌ها، بلای جان مشارکت

بازدید : 582
چهارشنبه 6 اسفند 1398 زمان : 14:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رایگاه

فرایند برگزاری انتخابات مجلس یازدهم به روز‌های تعیین‌کننده خود نزدیک شده و رقابت لیست‌های انتخاباتی برای کسب اقبال عمومی‌بیش از همه‌چیز رخ می‌نماید. آنچه شرایط انتخابات در دوره اخیر را به کلی با ادوار گذشته متفاوت نموده، وجود لیست‌های متعددی است که از سوی طیف‌های جریانات سیاسی و حتی اشخاص و چهره‌های ذی نفوذ اجتماعی ارائه شده است. به نظر می‌رسد عدم تفاهم طیف‌های گوناگون جبهه انقلاب در مسیر رسیدن به لیست واحد، ناپختگی لازم در برخی طیف‌های جوان‌تر این جریان و در عین حال تخت شدن جامعه (عبور از سلسله مراتب نخبگانی) به وسیله رسانه‌های نوین و شبکه‌های اجتماعی در شکل گیری این وضعیت مؤثر است. این آش تا حدی شور شده که برخی صفحات نامعروف در شبکه‌های اجتماعی نیز به «لیست­‌سازی» روی آورده و به تصور خود «قربه الی الله» خواه ناخواه به تشتت موجود دامن می‌زنند.


اما به نظر می‌رسد با توجه به دلایل زیر این تشتت در مجموع به نفع کلان انقلاب اسلامی‌نبوده و در شرایط کنونی آثار زیانبار خاص خود را به همراه دارد. چراکه تکثر لیست‌های انتخاباتی موجب سردرگمی‌مردم در هنگام رأی دادن شده و عملاً به دلیل اشتراک کم لیست‌های اصلی، پراکندگی آرا رقم می‌خورد و در نتیجه احتمال دو مرحله‌ای شدن انتخابات افزایش می‌یابد. شایان ذکر است که نامزد‌ها تنها در صورتی در مرحله اول موفق به راهیابی به مجلس می‌شوند که حداقل ۲۰ درصد آرا را کسب کنند که در صورت تکثر لیست‌ها تعداد بسیار کمی‌از چنین ویژگی‌ای برخوردار می‌شوند. در چنین شرایطی اولاً هزینه قابل توجهی برای برگزاری مجدد انتخابات در شهر‌های بزرگی، چون تهران به بیت المال تحمیل می‌گردد و ثانیاً نامزد‌های راه‌یافته نیز از «رأی سدید»‌ی برای تأثیرگذاری و نقش‌آفرینی در ادامه کار برخوردار نیستند.


رهبر معظم انقلاب اسلامی‌در سال ۱۳۹۲ در آستانه انتخابات ریاست جمهوری فرمودند: «هر کسی که انتخاب خواهد شد - که تقدیر الهی را ما نمی‌دانیم - اگر چنانچه آرای بیشتری از مردم را داشته باشد، در صورتی که دارای رأی سدید و خوبی باشد، بهتر می‌تواند از آن رأی دفاع کند؛ می‌تواند در مقابل معارضین کشور بایستد. کشور ما دشمن دارد، معارض دارد.... در مقابل دشمن بین‌المللی، با اراده‌ی قوی، با احساس عزّت، با اعتماد به این ملت - به این ملت باید اعتماد کرد.»


معظم له در دیدار مردم آذربایجان یکی از بایسته‌های ایران قوی را، شکل گیری «مجلس قوی» بر شمرده و فرمودند: «یکی از مصادیق قوی‌شدن همین است که یک مجلس قوی داشته باشیم؛ مجلسی که در مقابل توطئه‌های دشمن، با وضع قوانین لازم، با هدایت دولت‌ها به سمت مطلوب، بتواند کشور را مصونیت ببخشد؛ یک مجلس قوی این جوری است.»


از برآیند بیانات رهبر معظم انقلاب که در بالا مورد اشاره قرار گرفت، به نظر می‌رسد تحقق «مجلس قوی» نیازمند راهیابی نمایندگانی مؤمن، انقلابی و شجاع با «رأی سدید» مردم است. رأی سدید در اینجا به مفهوم میزان آرای قابل توجهی است که پشتوانه نماینده انقلابی در تصمیمات مهم در مسائل داخلی و بین المللی است. با تشتت آرایی که اکنون مشاهده می‌شود، تحقق «رأی سدید» و «مجلس قوی» با، اما و اگر‌های بسیاری مواجه است.


اکنون پرسش این است که در شرایط کنونی چه باید کرد؟ تا دقایقی که نگارنده این سطور را به رشته تحریر در می‌آورد، هنوز امکان وحدتی که به لیست فراگیری در جبهه انقلابی بینجامد تحقق عینی نیافته و به اخبار و گمانه‌ها محدود شده است. اگر وحدت تحقق یافت، تکلیف تقریباً مشخص است، اما اگر -به هر دلیل- چنین نشد، چه؟


در شرایطی که نقد‌هایی به لیست‌های ارائه شده، وارد است، آیا ارائه لیست‌های «تلفیقی» و به اصطلاح «مِن‌­عندی» راهگشا است؟ عقل و تجربه سیاسی می‌گوید تولید و تکثر لیست نه تنها کمکی به حل مسئله نمی‌کند، بلکه به سود افرادی خارج از جریان انقلابی خواهد بود. پراکندگی و تقسیم آرای حامیان انقلاب، عملاً به سود دیگران خواهد بود و نتیجه آن چرخیدن در روی پاشنه‌های کنونی و تداوم رنج‌ها و مصائب ناشی از تصدی غرب‌گرایان دور از مردم در کنار بی تفاوتی خانه ملت خواهد بود.


معمولاً یکی از نقاط مورد نقد در مورد لیست‌های اصلی انتخاباتی، وجود افراد پا به سن گذارده‌ای است که رأی دادن به آن‌ها برای برخی جوانان انقلابی قدری دشوار است. این در حالی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی‌پیش‌تر فرموده‌اند که «جوان­گرایی به معنای پیرزدایی نیست» و طبیعت نهاد قانونگذار و سیاستگذاری مثل مجلس است که طیف وسیعی از کارگزاران نظام از پیران با تجربه گرفته تا جوانان بانشاط در آن حضور یابند. نمی‌توان توقع داشت که «جوان‌گرایی» در مجلس به معنای حذف ناگهانی تجربه‌های ذی‌قیمت باشد.


حتی اگر بر فرض محال جوان‌گرایی افراطی (به معنای حذف همه باتجربه‌ها) را هدف‌گذاری کنیم، «تشتت آرا»‌ی کنونی این هدف را دور از دسترس خواهد کرد. تجربه نشان می‌دهد تکثر لیست‌ها، به پیروزی مشاهیر و معاریف می‌انجامد و معمولاً بخت جوانان در این شرایط (به دلیل کمتر شناخته شدن) به مراتب کمتر است. واقعیت آن است که تولید لیست‌های انقلابی بیشتر خصوصا با نام جوانان انقلابی، به پیروزی پابه سن گذارده‌های غیرانقلابی کمک خواهد کرد!


با این تفاصیل، همچنان باید به وحدت و یا حداقل نزدیک شدن لیست‌های اصلی انقلابی امیدوار بود. باید عقلای جریان انقلابی را به عبور از سیم‌خاردار نفس و پرهیز از پنهان شدن پشت توجیهات دینی و انقلابی برای تکروی دعوت کرد، شاید مفید واقع شود. در کنار آن دعوت به خودانصرافی نامزد‌ها به نفع پیروزی جبهه انقلابی نیز مؤثر است. حتی آنان که تصور می‌کنند که در حق شان ظلم شده، بدین گونه مناعت طبع و رجحان منافع انقلاب و مردم بر تمایلات شخصی را اثبات می‌کنند.


اگر فرآیند‌های فوق به نتیجه نرسید، آخرین راه مبنا قرار دادن لیستی که احتمال پیروزی بیشتری دارد، است. اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا برای رأی دادن به افرادی که نمی‌شناسیم حجتی داریم؟ بهترین پاسخ در بیانات رهبر معظم انقلاب یافت می‌شود. معظم‌له در سال ۱۳۹۲ درانتخابات شورا‌ها راه استفاده از تمام حق رأی را، «اعتماد به فهرست» اعلام کرده و فرمودند: «من به ۳۱ نفر برای شورای شهررأی دادم. البتّه بعضی ازاین حضرات رااز نزدیک می‌شناختم، بعضی راهم نمی‌شناختم، لکن اعتماد کردم به همین فهرست‌هایی که پیشنهاد می‌کنند و می‌دهند.» و دو سال بعد در انتخابات مجلس دهم نیز فرمودند: «به نظر بنده این‌جور می‌رسد که، چون یکایک افراد را ممکن است نشناسیم -خود بنده هم وقتی این فهرست‌ها را می‌آورند که بیایم رأی بدهم، بعضی از آدم‌های این فهرست‌ها را نمی‌شناسم، امّا اعتماد می‌کنم به آن کسانی که [این‌ها را]معرّفی کرده‌اند، و نگاه می‌کنم ببینم آن کسانی که این فهرست را معرّفی کرده‌اند چه کسانی هستند؛ اگر دیدم این‌ها آدم‌های متدین و مؤمن و انقلابی‌ای هستند، به حرف‌شان اعتماد می‌کنم و به [فهرست]آن‌ها رأی می‌دهم؛ اگر دیدم نه، کسانی که این فهرست را داده‌اند کسانی هستند که به مسائل انقلاب، به مسائل دین، به مسائل استقلال کشور خیلی اهمّیتی نمی‌دهند، دل‌شان دنبال حرف امریکا و غیرامریکا است، به حرف‌شان اعتماد نمی‌کنم؛ به نظر من این راه خوبی است ... اگرچنانچه کسانی این‌جور عمل بکنند و این تحقیق را بکنند، کار خودشان را انجام داده‌اند؛ خدای متعال ثواب خواهد داد، ولو اینکه در یک مورد، اشتباه هم اتّفاق بیفتد. مثلاً آن کسی که من خیال کردم آدم خوبی است و به او رأی دادم، اتّفاقاً آدم مطلوبی نباشد ولی من تلاش خودم را کرده‌ام و خدای متعال اجر خواهد داد.»

مجلس قوی، نیازمند رأی سدید

بازدید : 744
چهارشنبه 6 اسفند 1398 زمان : 14:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رایگاه

دوم اسفندماه یازدهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی‌برگزار می‌شود و به رغم آنکه بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی‌ایران در سال ۱۳۶۸ تا حدودی نظام سیاسی کشورمان از پارلمانی به ریاستی تغییر کرد، اما این بدان معنا نیست که قوه مقننه و مجلس شورای اسلامی‌فاقد هرگونه جایگاه و نقش اساسی در حاکمیت کشور باشد. در ساختار کنونی هرچند رئیس‌جمهور و به‌طورکلی قوه مجریه سکان‌دار اصلی اجرا در کشور است، اما نقش تقنینی و از آن مهم‌تر اختیارات نظارتی مجلس تبلور حضور مردم در تعیین سرنوشت خویش است. در دولت‌ها و مجالس پس از بازنگری قانون اساسی نیز هرچند اختیار تغییر رئیس دولت از مجلس گرفته شده، اما ابزار‌های نظارتی همچون استیضاح، سؤال، تحقیق و تفحص و اصل ۹۰ همچنان در اختیار خانه ملت است.


تجربه چند دهه گذشته نشان داده است که یکی از چالش‌هایی که کشور در مسیر پیشرفت با آن همواره مواجه بوده است، اعمال سلیقه‌های فردی و جناحی است، به‌گونه‌ای که برنامه‌های راهبردی و بلندمدت قربانی تغییر مجریان می‌شود. هرچند در سال‌های ابلاغ اسناد بالادستی و به‌خصوص سیاست‌های کلی نظام در حوزه‌های موضوعی از سوی رهبر معظم انقلاب‌اسلامی، تا حدودی مانع اعمال سلیقه‌های فردی مجریان و اقدامات یک‌شبه شده است، اما مهم‌تر از آن، وجود قوه‌ای دیگر در کنار قوه مجریه است که با قوت بتواند مستقل از دولت و بر اساس مصالح کشور تصمیم‌گیری کند، به‌گونه‌ای که می‌توان گفت این تقسیم وظایف و پراکندگی قدرت میان قوا، مهم‌ترین ابزار جلوگیری از یکه‌تازی و اعمال سلیقه است.


در پیش بودن انتخابات مجلس بر اهمیت شرایط سیاسی، اجتماعی کنونی کشور افزوده است. اکنون و در گام دوم انقلاب اسلامی، به نظر می‌رسد نیازمند شکل‌گیری مجلسی هستیم که پیگیری‌کننده مهم‌ترین مطالبات عموم ملت و مصالح عالیه کشور باشد. مجلسی که برای خود نقش و جایگاهی ویژه تعیین کرده باشد و قادر و مایل به بهره‌گیری از ابزار‌های قانونی خود، به‌ویژه در حوزه نظارت باشد. در مقطعی که شاهد آن هستیم به نظر می‌رسد مصالح کشور در دنبال نمودن دو محور عمده است که نمایندگان ملت در پیگیری آن نقشی بسزا دارند:


۱- حفظ عزت و اقتدار جمهوری اسلامی‌ایران: از مهم‌ترین رهاورد‌های انقلاب‌اسلامی، عزت و اقتداری است که سربلندی، استقلال و امنیت کشور و جامعه خود را مدیون آن هستیم. اگر ایران تا پیش از پیروزی انقلاب دنباله‌رو سیاست‌های غرب در منطقه بود، اکنون به‌عنوان بازیگری مستقل در سطح منطقه و حتی جهان شناخته‌شده است که امنیت ملی خود را در کیلومتر‌ها دورتر از مرز‌های خود تأمین کرده و پشتیبان مستضعفان نیز است. همین عزت و اقتدار است که سبب شده است ایرانی به استقلال خود افتخار کند و در منطقه‌ای که سراسر آشوب و ناامنی است، از ثبات، آرامش و امنیت بهره‌مند باشد. حفظ این دستاورد چیز کمی‌نیست و مجلس نیز به‌نوبه خود باید در نگهداشت و ارتقای آن سهیم باشد.


بر این اساس شکل‌گیری مجلسی که بر مواضع اصولی و اساسی انقلاب اسلامی‌پافشاری و جهت‌گیری‌های آرمانی را تعقیب کند، در جهت حفظ عزت و اقتدار ملی جمهوری اسلامی‌ایران ضروری است. در همین خصوص رهبر معظم انقلاب اسلامی‌در جمع نمایندگان مجلس نهم می‌فرمایند: «مطلب دیگری که عرض می‌کنیم، راجع به مواضع اصولی در مجلس شورای اسلامی‌است. بحمدالله مواضع اصولی مجلس، خوب است.... مشاهده می‌کنم که وقتی مسائل اساسی و اصولی و آن‌چیز‌هایی که مبانی اصلی نظام و انقلاب اسلامی‌است مطرح می‌شود، مواضع مجلس، مواضع قابل‌قبول، مثبت و بعضاً کاملاً پیشرفته است؛ این باید باشد، این در همه مجالس باید باشد. شاکله مجلس شورای اسلامی‌باید بنای مرتفع مواضع اصولی باشد.»


همچنین ایشان می‌فرمایند: «خب مجلس خیلی مهم است؛ هم از لحاظ قوانین، هم از لحاظ ریل‌گذاری برای حرکت دولت‌ها - این ریل را مجلس می‌گذارد تا این قطار حرکت کند و به سمت هدف‌ها برود- هم در مسائل بین‌المللی. ملاحظه می‌کنید که بحمدالله مجلس کنونی ما، در مسائل بین‌المللی، مواضع خیلی خوبی می‌گیرد؛ این خیلی برای کشور مغتنم است. این کجا، و اینکه یک مجلس شورایی ما تشکیل بدهیم که در مقابل دشمنان بین‌المللی و جبهه متّحد دشمنان، حرف آن‌ها را بزند [کجا]؛ این‌ها خیلی با هم فرق می‌کند. این کجا که مجلسی داشته باشیم که چه در قضیه هسته‌ای و چه در قضایای گوناگون دیگر، حرف دشمن را تکرار بکند؛ یا اینکه نه، مجلسی مستقل، آزاد و شجاع باشد؛ همان‌جوری که مردم شعار می‌دهند، داخل مجلس شعار بدهند؛ همان‌جوری که مردم می‌خواهند، در داخل مجلس موضعگیری کنند، این خیلی مهم است.»


۲- هموارسازی مسیر پیشرفت ملت ایران: اکنون در حوزه اقتصادی شاهد وجود چالش‌های بسیاری هستیم که سبب بروز نارسایی‌هایی همچون رکود، بیکاری و تورم شده که این نارسایی‌ها مستقیماً بر سفره مردم تأثیر منفی گذاشته است. هرچند برخی راه‌حل عبور از این چالش‌ها را در فرمول «توسعه وابسته» و با دست دراز کردن در مقابل غرب می‌دانند، اما مرور تجربه ایران و بسیاری از کشورها، ناکارآمدی نگاه به بیرون را ثابت کرده است. اکنون به نظر می‌رسد مهم‌ترین راه‌حل عبور از چالش‌های اقتصادی تکیه به پیشرفت درون‌زا و مقاوم‌سازی اقتصادی و با بهره‌گیری از مدیریت جهادی است. اکنون نقش تقنینی و نظارتی خانه ملت در برون رفت از چالش شکست برجام، رانت‌خواری و مفاسد اقتصادی، سلطه بیگانگان بر اقتصاد کشور، تعطیلی تولید ملی و رشد بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی و ... بسیار مهم و حیاتی است و این مهم تنها در صورتی امکان‌پذیر است که نمایندگانی به خانه ملت راه یابند که به فکر حل مشکل تورم و بیکاری جوانان ایرانی با بهره‌گیری از ظرفیت‌های درونی باشند.


رهبر معظم انقلاب اسلامی‌در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی‌در خصوص کارویژه مجلس در این خصوص می‌فرمایند: «البتّه سیاست‌های [اقتصاد مقاومتی]ابلاغ شده است، دستگاه‌های دولتی کار‌های زیادی کردند. کار‌هایی انجام گرفته است، امّا نگاه کنید ببینید کجای این جدول ناقص است. بالاخره اگر یک دارویی را تجویز کنند که علاج قطعی فلان بیماری است و این دارو هم مثلاً فرض کنید که پنج جزء دارد، اگر یک جزء از این پنج جزء نبود، این دارو نیست ولو چهار جزء دیگرش باشد؛ باید همه این اجزا وجود داشته باشد تا انسان بتواند منتظر شفا و نتیجه باشد. نگاه کنید ببینید کدام قسمت این جدول - به قولِ فرنگی‌مآب‌ها این پازل - خالی است و باید پُرش کرد، آن را پیدا کنید.»


با توجه به آنچه اشاره شد، به‌طور خلاصه می‌توان گفت در شرایط کنونی کشور و عرصه بین‌الملل، مهم‌ترین مأموریت مجلس شورای اسلامی‌و نمایندگان آن در دوره یازدهم، پیگیری و تحقق عینی گفتمان «عزت و پیشرفت در گام دوم انقلاب» است، گفتمانی که بر اساس کلان گفتمان انقلاب اسلامی‌بازتولید شده و مأخوذ از اندیشه‌های امام راحل عظیم‌الشأن و رهبر معظم انقلاب اسلامی‌است و تحقق آرزو‌های دست‌یافتنی ملت ایران در عصر حاضر در گرو همین جهت‌گیری است.

همین مطلب:

روزنامه جوان- انتظارات از انتخابات دوم اسفند

بازدید : 664
چهارشنبه 6 اسفند 1398 زمان : 14:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رایگاه

اقتدار و عظمت تاریخی ایران و ایرانیان امری نیست که صرفاً برگرفته از کلام و اذهان ساکنان این پهنه سرزمینی باشد و اتفاقاً مصادیقی بی‌شمار از اذعان متفکران مغرب زمین به این امر وجود دارد. عظمتی که ریشه در هویت تاریخی و تمدنی ایران داشته و در فتح قله‌های گوناگون سربلندی و افتخار تبلور یافته است.


در فهم دقیق‌تر از ویژگی‌های این اقتدار و عظمت تاریخی تمدنی باید تأکید کرد که برخلاف تصور عوامانه (که متأسفانه در لایه‌هایی از تحصیل‌کردگان و حتی برخی نخبگان رسوخ کرده) آنگاه‌که از عظمت ایران سخن می‌گوییم، مقصود قدرتمندی فلان سلطان یا قبیله -که چندصباحی بر این سرزمین حکم رانده‌اند- نیست که اولاً قدرت بار‌ها میان حکمرانان خواه ایرانی و خواه غیرایرانی دست‌به‌دست شده و ثانیاً بسیار یا به گمان، بیشتر اقدامات خاندان‌های صاحب قدرت چندان قابل دفاع نبوده و نیست. بلکه مقصودمان از عظمت ناظر به ابعاد هویتی، فرهنگی و تمدنی و به‌طور خلاصه نرم‌افزار یک جامعه است. همین ویژگی‌هاست که در عرصه‌های گوناگون دانش، اندیشه و معرفت ستارگان درخشانی را در سپهر ایران جلوه‌گر می‌سازد که جهانی را متوجه خود کرده‌اند. همین خصایص تمدنی است که ایران را از سایر سرزمین‌های پیرامونی و چه‌بسا اقصی نقاط عالم متمایز می‌سازد.


البته روشن است که هرچند برای فهم لایه‌های هویتی و تمدنی جامعه باید فراتر از فهم اولیه تاریخی که عمدتاً بر مبنای شناخت حکمرانان شکل می‌گیرد، حرکت کرد، اما این بدان معنا نیست که تمدن ایرانی از حاکمان این سرزمین بی‌تأثیر بوده است. به‌بیان‌دیگر رویکرد و سیاست‌های کلی حاکمان در ارتقا یا انحطاط تمدن ایرانی مؤثر بوده است.


نگاهی هرچند گذرا بر تاریخ این سرزمین نشان می‌دهد که ریشه‌های با هویت ایرانی – که پیش از اسلام توانسته بود تا حدی در رقابت با رقبای منطقه‌ای و جهانی خود را بنمایاند- پس از اسلام و قوت گرفتن از ایمان عمیق اسلامی‌و توحیدی، زیربنای تمدنی ژرف را پی‌ریزی کرد که در پرتو آن قله‌های بی‌مثالی در علم و اندیشه سربرآوردند و جلوه‌های این ظهور تمدنی در حیات اجتماعی مسلمانان و ایرانیان نیز تبلور یافت. شکل‌گیری و بالندگی تمدن اسلامی‌ایرانی در چند قرن پیشران اصلی پیشرفت بشری بود و در افقی فراتر از این پهنه سرزمینی نورافکنی کند. بحران‌ها و بی‌ثباتی‌ها همچون تهاجم مغولان اگرچه توانست تا حدی از شتاب بالندگی این تمدن بکاهد، اما با روی کار آمدن صفویه و تلازم میان دانش وحیانی و بشری مبتنی بر عقلانیت اسلامی‌این موج تمدنی جان دوباره‌ای یافت.
اما به‌تدریج و از ابتدای قرن سیزدهم هجری شمسی آفتاب این عظمت تمدنی رو به غروب نهاد و متأسفانه دو سلسله حاکم بر این سرزمین یعنی قاجار و پهلوی نه‌تن‌ها در مقابل این انحطاط مقاومتی نکردند، بلکه خود به نحوی شتاب‌دهنده این افول تمدنی و تاریخی نیز بودند. در ریشه‌یابی و نشانه‌شناسی این افول تاریخی نخست باید گفت پادشاهان گوناگون ایرانی که از ژرفای بنیان‌های اعتقادی مردم به اسلام و مکتب اهل‌بیت (ع) آگاه بودند، به رغم عدم التزام شخصی به مبانی و ضوابط دینی، با هدف تحکیم پایه‌های قدرت خود، از دیرباز احترام اعتقادات اسلامی‌و مظاهر آن را حفظ می‌کردند و به نحوی در مسیر استمرار هویت اسلامی‌ایرانی جامعه خدشه‌ای اعمال نمی‌کردند. به‌تدریج و از اواسط دوره قاجار با نفوذ فرهنگ غربی و به‌ویژه استعمار و عوامل آن جریان‌های هویت زدا و هویت ستیز در قالب روشنفکری و امثال آن بروز و ظهور یافت و در دوره پهلوی اول با نوسازی زورمدارانه و سفارشی، تقابل با هویت اسلامی‌به وجه غالب نظام حکمرانی تبدیل شد. این روند در دوره پهلوی دوم نیز تداوم یافت و با به‌کارگیری ابزار‌های فرهنگی گسترده‌تر نیز شد.


از سویی یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های پیش برنده عظمت ایرانیان، وجه عزت طلبی‌ای بود که هم ریشه در فهم مشترک تاریخی ایرانیان از گذشته درخشان‌شان داشت و هم برخاسته از معارف ناب اسلامی‌بود. از ابتدای قرن سیزدهم هجری و نفوذ هرچه بیشتر قدرت‌های استعماری و به‌ویژه شکست در جنگ‌های ایران و روس – که سرآغاز روندی از تحقیر ملی ایرانیان بود- شاهد تلاش تکاپوی آشکار و پنهان استعمارگران برای سلطه هرچه بیشتر بر این سرزمین و تحمیل تحقیر و ذلت بزرگ وابستگی به ملت ایران بوده‌ایم و مع‌الأسف در مقابل حکمرانان وقت عملاً با این روند نه‌تن‌ها مقابله نمی‌کنند، بلکه به نحوی در آن شریک جرم هستند. اندک تلاش‌هایی که توسط علمای مبارز و وطن خواهان آزاده در راه مبارزه با استعمار و نفوذ بیگانه دنبال می‌شد با توطئه شبه روشنفکران وابسته خنثی می‌گردد. اوج تحقیر ملی ایرانیان آن بود که برای اولین بار در طول تاریخ ۳ هزار ساله این سرزمین یک سلسله -یعنی پهلوی‌ها - با مهره چینی بیگانه بر سر کار آمد و مطیع اوامر و طراحی‌های تجویزشده از لندن و پاریس و بعد‌ها واشنگتن برای ملت مظلوم ایران و دیگر ملت‌های منطقه بود.


چه تحقیری برای ملتی که روزگار طولانی‌ای بر بخش‌های متمدن کره خاکی نفوذ داشته است از این بالاتر که مهره‌های گماشته سرنوشت او را در اختیار گیرند و مطابق میل و منافع غرب از تمامیت ارضی و منافع مادی این سرزمین چشم‌پوشی کنند.


بدین ترتیب شکاف هویتی و تحقیر ملی ایرانیان که با هدایت و حمایت استعمارگران و عاملیت گماشتگان پهلوی تا نیمه قرن چهاردهم هجری شمسی توسعه می‌یافت، ایرانیان را روزبه‌روز از اقتدار و عظمت تاریخی و تمدنی خود دور ساخته و به ملتی وابسته و خودباخته نزدیک می‌کرد.


آنچه این روند تلخ و نامطلوب را منقطع ساخت، نهضتی بود که اتفاقاً از ژرفای هویت اسلامی‌ملی ایرانیان برخاسته بود و عزت و استقلال همه‌جانبه ملت ایران را مطالبه می‌کرد. آنچه در کلام و راه امام خمینی (ره) برجسته بود، پاسخی به سرخوردگی و تحقیر یک ملت سرافراز بود که به‌هیچ‌وجه خودباختگی و ذلت را نمی‌پذیرفت. ازاین‌روست که انقلاب کبیر اسلامی‌باید فراتر از یک دگرگونی سیاسی و جابه‌جایی در قدرت و در ساحت یک انقلاب تمدنی و نرم‌افزاری احیاگرانه تحلیل شود.


اینک ۴۱ سال از به ثمر رسیدن نهضت امام راحل عظیم‌الشأن (ره) در انقلاب کبیر اسلامی‌می‌گذرد و ملت ایران مسیر قوی شدن و بازیابی هویت تاریخی تمدنی خویش را یافته است. اگرچه شاید در برخی عرصه‌ها، هنوز راه زیادی در تحقق آرمان‌های بلند ملت ایران در پیش داریم، اما هیچ ناظر منصف و واقع‌بینی نمی‌تواند انکار کند که ملت ایران اکنون با تکیه بر ظرفیت‌های درونی خود و بدون حمایت هیچ ابرقدرتی در شمار تأثیرگذاران جدی در مناسبات دنیا در حوزه‌های مختلف دانش، قدرت و سیاست قرار گرفته‌اند و اینک این ملت ایران است که تنها سرنوشت خویش را رقم می‌زند، بلکه راه قوی شدن و نجات را در پیش روی مستضعفین و مظلومان عالم نیز قرار می‌دهد.

همین مطلب:

روزنامه جوان- انقلاب اسلامی، احیاگر ایران قوی

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 33
  • بازدید سال : 95
  • بازدید کلی : 5238
  • کدهای اختصاصی